دختر مهربون مامان و بابا

تولد 9 ماهگیت مبارک دختر گلم

تولد ۹ ماهگیت مبارک سلام به دختر گلم که امروز دیگه وارد ۹ ماهگی شد از خدا واقعا بهترینها رو برات آرزو دارم دوسستتتتتتتتتتت دارم بوووووووووووووووووووووووس سلام مامانی واقعا  دلم می خواست خیلی چیزها امروز برات بنویسم منو ببخش مامانی واقعا سرم شلوغه آخه من و بابایی داریم یه کارهایی انجام میدیم که خیلی این روزها سرمون شلوغ شده درگیر یک سری کارهای اداری و بانکی شدیم میدونم که از این چیزها خیلی سر در نمیاری فقط خواستم بگم که بدونی عزیزم حتما یه روزی بهت می گم که چرا مشغلمون این روزها زیاد شده فعلا یه رازه مامانی، دیشب عمه ها و دو تا از عموها با جعبه شیرینی اومدن  خونمون و بعد هم دیدن خیل...
3 اسفند 1389

بدون عنوان

سلام دختر عزيزم سلام فرشته مهربونم ببخشيد كه دو روزيه به وبت سر نزدم آخه ميدوني چيه مامان جون دل و دماغ نوشتن ندارم و شايد هم دلم نمي خواد همه اون چيزي رو كه مي نويسم بوئي از ناراحتي و ناخوشي توش باشه اميدوارم كه از دستم ناراحت نشده باشي و فكر نكني كه ماماني تنبلي كرده   نه به خدا مامان لحظه به لحظه زندگيش با فكر و خيال تو سر مي شه ماماني. يك ثانبه هم نيست كه به فكرت نباشم ماه من ولي دوست ندارم كه هروقت دوستاي ماماني ميان تو وبت از بد بودن حالت خبر بدم . ولي براي اينكه بدوني چرا ماماني ناراحته برات مي نويسم تا بدوني عزيزم راستش چند شبيه كه حالت اصلا خوب نيس...
26 بهمن 1389

گریه های شبانه صبا جون

    سلام مامان گلم سلام اميد زندگيم فقط همين رو بگم كه خيلي دلم برات تنگ شده عزيزم امروز قراره بريم پيش آقاي دكتر چون ديشب كه با دكترت صحبت كردم و سوال كردم كه قطره آهنت رو عوض كنم و خارجي بگيرم گفت كه حضورا بايد بريم پيشش آخه يكي از دوستاي ماماني مي گفت كه قطره آهن خارجي براش بگير چون هم طعمش بهتره و هم يبوست نمياره عسلم آخه نمي دونم چرا تازگي ها شبها بعد از خواب بيدار مي شي و گريه شديد مي كني . از گريه هات معلومه كه جائيت درد مي كنه الهي مامان قربونت بره نمي دونم دل درد مي گيري يا كجاي اون بدن ناز و قشنگت درد داره كه اينطوري اشكاي زلالت جاري ميشه مام...
24 بهمن 1389

شروع شیرین کاریهای صبا خانومی

ماماني هر روز كه ميگذره و بزرگتر مي شي شيرينتر و با نمك تر مي شي حركاتت اينقدر شيرين و دوست داشتنيه كه آدم مي خواد   بخورتت   تازگي ها ياد گرفتي كه وقتي آهنگي ميشنوي كه شاد دستت رو بالا مي برد و مي چرخوني و ناناي مي كني و با لب و زبونت هم صدا در مياري   قربونننننننت برم عسلم بابايي كه ديگه غش مي كنه وقتي اين كارها رو مي كني وقتي ميخواي شير بخوري اگه بابايي پيشمون باشه يه ميك مي زني و يه نگاه به بابايي اون هم كه بوسه بارونت مي كني، بالاخره مجبور مي شم به بابايي بگم كه ما رو تنها بذاره تا دخملم شير بخوره   چهره قشنگت كه موقع خنديدن درست مي كنه غم...
23 بهمن 1389

گریه های سوزناک صبا

سلام عسلم   سلام خانومي   سلام ماماني   صبا گلي مامان چند شبي حالت خوب نيست   نمي دونم چرا ولي خيلي ناراحتم از اينكه دختر گلم حالش شبا خيلي خوب نيست راستش من فكر مي كنم كه از وقتي كه قطره آهنت رو به خاطر كمبود آهن به توصيه دكترت زياد كردم شبا خيلي بيقراري مي كني و نيم ساعت بعد از خوابت از خواب با گريه شديد بيدار مي شي   قربونت برم الهي مامان اي كاش ميتونستي صحبت كني و به مامان بگي كه كجات درد مي كنه كه اينقدر سوزناك گريه مي كني   چهارشنبه شب هم حالت خوب نبود و ساعت 12:30 بود كه با گريه ا...
23 بهمن 1389

اقدامات لازم برای جلوگیری از بروز خفگی در کودکان

 چه اقداماتي مي‌تواند از بروز خفگي با مواد غذايي در كودكان پيشگيري نمايد؟ 1) دو نيم كردن ميوه‌‌هاي گرد و هسته دار مثل انگور و پختن ميوه‌‌هاي سفت و سخت. 2) خارج كردن دانه يا هسته ميوه‌هايي مانند هلو يا هندوانه و سپس نرم و له كردن آن ها. 3) خرد كردن انواع گوشت‌ها و جگر. 4) جدا كردن تكه‌‌هاي كوچك استخوان و غضروف از گوشت. 5) غذا خوردن كودك در حال نشسته و حضور و نظارت مادر يا شخص مراقب، هنگامي كه او غذا مي‌خورد يا مايعات را مي‌نوشد.  همچنين: وقتي كودك در حال غذا خوردن است او را به گريه يا خنده نيندازند. براي ساكت كرد...
20 بهمن 1389