دختر مهربون مامان و بابا

مریضی دختر گلم

1390/5/18 10:11
نویسنده : مامان و بابا
587 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر گلم

سلام زندگي مامان

الهي مامان قربونت بشه عزيزم

niniweblog.com

چند روزي بود كه متاسفانه مريض شده بودي و حسابي من و بابايي از اين بابت ناراحت بوديم و غصه خورديم

روز چهارشنبه هفته گذشته كه رفتم خونه زن عمو كه شما رو آورد ديدم بدنت خيلي گرمه

اون روز هم قرار بود يكي از دوستات به اسم تينا با مامانش بيان كه چند ساعتي شما با هم بازي كنيد

عصر ديدم عمه شهرزاد و عمه فرزانه هم اومدند بعد از كمي صبحت و احوالپرسي تينا و مامانيش هم از راه رسيدند و

از ديدن تينا جون كلي ذوق كرده بودي و شروع كرديد به بازي كردن با اسباب بازيها و من و مامان تينا هم مشغول صحبت كردن و در عين حال كنترل كردن شما بوديم

چند تا عكس هم از بازيهاتون گرفتم كه حتما تو وبت ميگذارم عزيزم

niniweblog.com

 

ساعت حدود 9:30 دقيقه شب بود كه مهمونا رفتن و شما هم خوابت گرفته بود كمي استراحت كردي و بعد از بيدار شدن ديدم كه كمي تب داري براي اينكه تبت بالاتر نره چند قطره استامينوفن بهت دادم

بابايي هم رفت داروخانه تا شياف برات تهيه كنه كه اگر خدايي نكرده تبت خيلي بالا رفت استفاده كنيم تا روز پنج شنبه بريم پيش دكتر

متاسفانه اون شب تا صبح تب بدي داشتي و من و بابايي تقريبا تا خود صبح بيدار و خواب شديم و حسابي مريضيت ناراحتمون كرده بود

خلاصه اينكه اين تب شديد باعث شد حدودا پنج روزي من و بابايي درگير انجام آزمايشات مختلف و كنترل تب شما بوديم

خوشبختانه نه آزمايش خون و نه آزمايش ادرار نشانگر وجود هيچ عفونتي نبود و دكتر گفت كه به احتمال زياد يه تب ويروسي كه بايد دوره اش سپري بشه تا تبت پايين بياد و تنها كاري كه بايد مي كرديم اين بود كه نذاريم تا تبت بالا بره

بعد از گذشت تقريبا يك هفته ديروز بالاخره تبت پايين اومد و ما رو حسابي خوشحال كرد

اگه بدوني دختر اين چند روز به من و بابا جون چقدر سخت گذشت

از طرف اعصابمون به خاطر مريضيت به هم ريخته بود و ناراحت بوديم و از طرفي هم چون تبت بالا بود مدام بهانه مي گرفتي و گريه مي كردي و بايد تو بغل مي چرخونديمت و اين هم حسابي خستمون كرده بود

ميدوني دخترم مامان و باباها حاضرن هر مريضي هست خودشون بگيرن ولي به ني ني هاي نازشون كوچكترين آسيبي نرسه

مخصوصا بابايي كه از بس دوستت داره داشت ديوونه مي شد

niniweblog.com

البته خدا رو صد هزار مرتبه كه به خير گذشت  

تو اين چند روز چون اشتهات به غذا كم شده بود حسابي لاغر شدي خوشگلم

الهي مامان دورت بگرده از اينكه بيحال بودي و بازي نمي كردي خيلي دلم گرفته بود

انشاءالله كه ديگه هيچ وقت مريض نشي مامان جون

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان ماهان
18 مرداد 90 23:12
بلا دوره ایشاالله
خداروشکر که صبا جونم خوب شده



سلام
مرسي عزيزم ماهاني رو ببوسش
رعنا(مامان سیما)
19 مرداد 90 10:42
سلام عزیزم امیدوارم که صبا کوچولو حالش بهتر شده باشه از طرف من ببوسش
مامان زهرا نازنازی
20 مرداد 90 0:48
الهی همیشه سلامت و شاد باشید
مامان مهرسا
23 مرداد 90 16:10
آخی خوشگل خانم ایشالا هیچ وقت مریض نشی الانم خدا را شکر که به خیر گذشت و خوب شدی