شیرین زبونی های صبای نازم
عزیز دلم سلام
هر روز که می گذره وابستگی من و بابای بهت هزار مرتبه بیشتر میشه
از بس که رفته رفته کارهات بامزه تر میشه و زبونت شیرین تر
تازه گی ها کلمات جدیدی یادگرفتی که خیلی بانمک با اون صدای دلنشینت اداشون میکنی
قربون اون صحبت کردنت بشه مامانی
دوستتت دارم باتمام وجودم با اینکه الان تو یه سنی هستی که واقعا با غرغر کردن و گریه کردن ها و لج بازی و بهانه گیری هات من و بابایی رو خسته کردی ولی بازهم عاشقانه دوستت داریم عزیزم
و اما کلمات جدید
اول از همه اینو بگم که اسم قشنگت رو یک هفته ای میشه که یاد گرفتی
ولی جالبه که «صبا» رو «صببا» میگی و خیلی ناز و خوشگل ادا می کنی
اشاره می کنم به بابایی میگم صبا جون مامانی اون کیه؟
میگی: «باببا»
میگم من کیم؟ میگی «مامما»
بعد میگم مامانی شما کی هستی؟ با اشوه تمام میگی «صببا»
میگم صبا جون مامانی عشق مامان کی؟ می گی «صببا»
عمر مامان کیه «صببا»
نفس مامان کیه «صببا»
خلاصه این دیگه شده سوژه
من هم که عشق می کنم وقتی اینطوری صحبت می کنی.
کلمات جدیدی که یادگرفتی:
موس (موش)؛ خگوش (خرگوش) ، شُتُ (شتر) ، ما (ماهی) ، ماست، اسب ، جوجو، شی دی (سی دی) ، خواب، عسل ، نون، موز، ننه، آب، به به، آبووَ (آبمیوه)، سیب، ژج (ژله)، ایجا (اینجا)، اتل متل تولوله و بقیه قسمتهای شعر که با زبون خودت ادا می کنی - عن قزی (عم قزی)، توپ
بیه (بله- اون هم فقط موقعی که عموزنجیر باف بازی می کنیم- جالبه که آخرش هم میگم بابا اومده با صدای چی؟ میگی صببا)
لی لی (یعنی لی لی حوضک) ،قاق قاق قاقا (خروس) به جای اینکه اسمش رو بگی صداش رو درمیاری
تا جایی که مامانی یادشه نوشتم برات عزیزکم
دوستت دارم خیلی خیلی زیاد