روز جمعه روز استراحت
باید بگم روز جمعه خیلی دختر خوبی بودی و اصلا من و بابا رو اذیت نکردی و کلی با هم بازی کردیم. لالا کردیم و رفتیم حموم آب بازی
من و بابا از اینکه می دیدیم می خندی و شادی کلی شاد بودیم ظاهرا تو هم در طول هفته کلی خسته شده بودی چون صبح که از خواب بیدار شدی نیم ساعتی بیدار بودی و بعد خوابیدی تا ساعت ۱۱ و بعد بیدار شدی و کلی بازی کردی دوباره ساعت ۴:۳۰ خوابیدی تا ساعت ۸ و شب هم خیلی راحت خوابت برد.
بابایی می گفت که امروز روز استراحت و خوابه و دخترم هم دلش می خواد لالا کنه
از رابطه تو و بابایی باید بیشتر برای دوستای نازت بگم تا بدونن این بابایی که من اسمش رو به شوخی گذاشتم «عاطفه» چه کارها که به خاطر تو نمی کنه؟!!!!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی