دختر مهربون مامان و بابا

شیرین تر از همیشه

1390/8/21 10:49
نویسنده : مامان و بابا
621 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به دختر ناز و مهربون مامان

قشنگم واقعا بايد ماماني رو ببخشي از اينهمه كوتاهي كه در حق وبلاگ شما مي كنه نازنينم

خوب مقصر خودتي عزيزم كه فرصت نوشتن به مامان نمي دي خوشگلم

اين روزها خيلي خيلي خيلي دوست داشتني و شيرين شدي و در عين حال شيطون

كارهاي جديدت خيلي بامزه است و آدم دلش ميخواد بخوردت

هنوز كه با تنيلي بسيار حرف نمي زني ولي با ايما و اشاره و كلماتي كه خودت معناشون رو ميدوني با من و بابا جوني صحبت مي كني

تنها كلماتي كه به خوبي ادا مي كني و معناش مشخصه «نه - كو - ايناش (ايناهاش)» و بقيه كلمات به صورت مفهومي ادا نمي شه

ياد گرفتي هر سوالي كه ازت مي پرسيم با «نه» جواب مي دي حتي اگر جوابت «بله» باشه مي گي نه

ازت مي پرسم صبا جون ماماني ميخواي سي دي ببيني؟ مي گي نه در حالي كه اصرار زياد داري كه سي دي كارتونت رو بگذاريم تو VCD

دحترم ماماني رو دوست داري ؟ نه

بابا رو دوست داري ؟ نه

نمي خواي بخوابي؟ نه

خلاصه فقط و فقط نه

وقتي مي خواي كارتون هاي مورد علاقه ات رو ببيني كنترل تمام دستگاه ها رو تو دستت با يه سي دي مياري برا من و بابايي و بعد هم شروع مي كني به غرغر كردن و رسوندن درخواستت با كلمات شيريني كه ادا مي كني!!!!

هر چيز كوچيك و بزرگي كه تو دستت داري بازي مي كني ميگذاري بين دو تا پاها و يا لباست غايمشون مي كني و بعد مي گي «گو» (يعني كو) چند دفعه مي گي «گو» بعد پاهات رو از هم باز مي كني و ميگي «ايناش»

تمام اعضاي بدنت رو به خوبي ميشناسي و نشون مي دي

حسابي عاشق رقص و ناناش ني ناش شدي و منتظر يه آهنگ شادي كه بهونه دستت بياد برا ناناي كردن

دور خودت مي چرخي  يا اينكه روي زانوهات ميشيني و مدام بالا و پائين مي پري

قربون اون رقصيدنت كه دل بابايي رو برده حسابي

ياد گرفتي لباي خوشگلت رو غنچه كني و براي كسايي كه دوست داري بوس بفرستي

مدتي بود كه موقع تعويض پوشكت بهونه مي گرفتي تازگي ها خوشت اومده تو آينه ي مقابل روشويي خودت رو ببيني و ادا در بياري

برا همين من هم از اين علاقه ات به آينه استفاده مي كنم و وقتي ميخوام پوشكت رو عوض كنم ميگم صبا جون ماماني بريم تو دستشوئي ببينيم اون دختر خوشگله چي ميگه يه دختر خوشگل تو آينه است ميخواد تو رو ببينه ماماني. با اين بهانه فوري ميای تو بغل من و با علاقه زل ميزنی به آينه

قربونت برم الهي ماماني

دورت بگرده مامان

لحظه به لحظه با تو بودن برام يه دنيا خاطره شيرينه كه نوشتن همه اش محاله

تازگي ها خيلي حرفا رو بهتر درك مي كني و از تن صداي من و بابايي تشخيص مي دي كه بعضي وقتا داريم دعوات مي كنيم

به محض اينكه كار خطرناكي انجام مي دي يا شيطنتي مي كني و باهات كمي بلند صحبت مي كنيم شروع مي كني به گريه كردن . يعني اينكه چرا دعوات كرديم

مخصوصا وقتي كه من چيزي بگم فوري گريه مي كني و ميري سراغ بابا رضا (يعني اينكه مامان منو دعوا كرد) وروجك من فدات بشم

شبا تا وقتي كه كلا همه برقها و تلويزيون خاموش نشه و بابايي كنارت نخوابه نمي خوابي

واي واي واي از همه بامزه تر شعر خوندنته كه من عاشقشم

بهت ميگم صبا جون ماماني! يه شعر برا ماماني مي خوني

شروع مي كني به خوندن

«دد مد خو د نا»

«خودا ننه خودانا»

با آهنگ و شيرين همينطوري اين كلمات نامفهوم رو تكرار مي كني و صدات رو نازك و كلفت و بابا و پائين مي كني

عشق مامان همه اينها رو گفتم كه بگم

برام مهمتريني و عاشق همه كارهاي خوب و بدتم

مي ميرم برات نازنين

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان گیسو
14 آبان 90 12:19
سلام گلم خوبی؟ الهیییییییییی من قربون این دخمل ناز برم با اون شعر خوندنشو و نه گفتنش هزارتا بوسسسسسسس
مامان گیسو
14 آبان 90 12:19
خدا برات حفظش کنه دوست گلم وای چه ذوقی کردم از خوندن این پست همه لحظاتش رو تصور کردم بوسسسسسس
مامان سیما کوچولو
14 آبان 90 20:00
سلام مامان صبا خوشگله آخ که چقدر تموم چیزهایی رو که نوشتی از ته دل احساسشون می کنم خدا رو شاکرم که این فرشته های زیبا رو برامون هدیه کرده امیدوارم که صبا کوچولو همیشه شادو سلامت باشه بوووووووووووووووووووووووووووس برا صبا کوچولو
مامان ماهان
16 آبان 90 11:59
چقدر زیبا و دلنشین نوشتی عزیزم خدا حفظش کنه
مامان ماهان
28 آبان 90 16:03
دوست جونم سلام خوبی صبا جون رو ببوس